نزول قرآن از محورهاي مهم علوم قرآني است كه مسائل متعددي را در بر مي گيرد. علاوه بر اعجاز و پرسشهاي اساسي مرتبط با آن, نازل كننده قرآن, منزل عليه آن, آنچه نازل ميشود, چگونگي نزول, كيفيت دريافت پيامبرr و زمان, انواع و مراتب نزول نيز موضوعها ي ديگري است كه در است كه در اين بحث مي تواند مورد برسي قرار گيرد. از سوي ديگر هر يك از مسائل يار شده مي تواند از ديدگاههاي مختلف قرآني, روائي, فلسفي و حتي تاريخي بررسي شود و چه بسا, نتائج متفاوت و حتي ناسازگار با يكديگري هم بدست آيد كه خود زمينه ساز مسئله يا معضله ديگر شود و آن چگونگي وفق دادن و حل تعارض و ناسازگاري اين دستاوردهاي مختلف است.
بررسي اين مسائل مختلف بويژه با در نظر داشتن ديدگاههاي فوق فرصتي بيشتر مي طلبد كه از حوصله اين نوشتار كوتاه بيرون است. از اين رو از مسئله اعجاز قرآن كه بحثي طولاني را ايجاب ميكند صرف نظر كرده و موضوعات ديگر را تنها از ديدگاه قرآني به بحث مي گذاريم.
آيات شريف قرآن مجيد را كه از نزول قرآن سخن مي گويند از اين ديدگاه مي توان در 5 دسته قرار داد:
دسته اول: آياتي است كه متعرض نزل كننده قرآن نيستند و نسبت به آن ساكت اند مانند آيات شريفه:
(ان الذين كفروا بالذكر لما جائهم و انه لكتاب عزيز )فصات /41(1)
(شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس... )بقره /185(2)
(واوحي الي خذا القرآن لانذركم به و من بلغ ) انعام /19(3)
(الم يان للذين آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله وما نزل من الحق و لا يكونوا كالذين اوتوا الكتاب فطال عليهم الامد فقست قلوبهم و كثير منهم فاسقون )حديد/16(4)1
دسته دوم: آياتي است كه نازل كننده قرآن را خداوند متعال معرفي ميكند. نظير:
( الله انرل احسن الحديت كتاباً متشابهاً مثاني تقشعر منه جلود الذين يخشعون ربهم ثم تلين جلودهم و قلوبهم الي ذكر الله ذلك هدي الله يهدي به من يشاء و من يضلل الله فما له من هاد )زمر /23
( و لقد آتيناك سبعاً من المثاني و القرآن العظيم )حجر /87
( نحن نقص عليك احسن القصص بما اوحينا اليك هذا القرآن.. . ) يوسف /3
دسته سوم: آيات شريفه اي است كه از نقش جمعي از فرشتگان در نزول قرآن سخن گفته و بويژه حضرت جبرئيل را منزل قرآن ميداند نظير:
( نزل به الروح لامين علي قلبك لتكون من المنذرين ) شعراً /194,193
(قل نزله روح القدس من ربك بالحق ليثبت الذين آمنوا و هدي و بشري للمومنين )نحل /102
(انه لقول رسول كريم ذي قوه عند ذي العرش مكين مطاع ثم امين ) تكوير /21¬-19
(قل من كان عدواً لجبريل فانه نزله علي قلبك باذن اله )بقره 97
(في صحف مكرمه مرفوعه مطهره بايدي سفره كرام برره ) عبس/ 16-13
( عالم الغيب فلا يظهر علي غيبه احدا إلا من ارتضي من رسول فانه يسلك من بين يديه و من خلفه رصدا ليعلم ان قد بلغوا رسالات ربهم 0000) 2 جن / 27-26
در مورد اين دسته از آيات چند نكته شايان توجه است:
نخست آنكه: فرشتگان وحي نقشهاي متعددي از قبيل نزول, در دست داشتن لوحه ها و نگهباني از آن را ايفا ميكنند؛ و اين امريات كه در چگونگي نزول به آن خواهيم پرداخت.
دو آنكه: حضرت جبرئيل (عليه السلام ) فرما ندهي گروه فرشتگان وحي عهده دار است, اين مطلب از واژه «مطاع » و از تصريح به اسم آن حضرت و اوصاف ويژه ايشان, و نسبت نزول به ايشان در آيات متعدد استفاده مي شود و آيه شريفه ( تنزل الملائكه والروح ) اشعار به آن دارد.
سوم آنكه: روح الامين, روح القدس, رسول كريم, اوصاف جبرئيل (عليه السلام ) است كه به لحاظ امانت و قداست و كرامت ايشان در پيشگاه الهي با اين اوصاف از ايشان ياد شده است, و مي توان گفت كه مقصود از روح درآيه شريفه سوره قدر (تنزل الملائكه و الروح 000) نيز همان حضرت است.
چهارم آنكه: واژه «روح » و « روح القدس » و 000چنانچه گذشت اوصاف حضرت جبرئيل است نه اسم علم آن حضرت. بنا براين اشكالي ندارد كه همين واژه ها در آيه 3 يا روايتي برفرشته اي ديگر اطلاق شود 4
چنانكه مشاهده شد, در دو دسته اخير از آيات, براي قرآن مجيد دو نازل كننده ذكر شده بود: «خداوند متعال » و « فرشتگان وحي » كه ظاهر هر دو, نسبت حقيقي است. پس حمل بر مجاز در يكي و حقيقت در ديگري وجهي ندارد.
از سوي ديگر در اينجا اسناد حقيقي به دو فاعل در عرض هم معني ندارد 5 زيرا هيچ موجودي در عرض خداوند قرار ندارد 6 بنا بر اين تنها وجه صحيح اين است كه بگوئيم مقصود اسناد حقيقي به دو فاعل در طول هم است بدين صورت كه: فرشته هاي وحي, نازل كننده قرآن هستند و خداوند متعال فوق ايشان و در طول آنها, منزل حقيقي انسان است و اين وجه از آيات نزول نيز بخوبي استفاده مي شود, تعابيري از قبيل ( فانه نزله علي قلبك باذن الله ) و ( نزله روح القدس من امر ربك ) بخوبي دلالت بر اين دارد كه دو اسناد در طول يكديگرند و فرشته وحي باذن و امر الهي قرآن را نازل مي كند.
نظير آنچه در نازل كننده قرآن مطرح بود در منزل عليه آن نيز مطرح است. در برخي آيات سخني از منزل عليه قرآن به ميان نيامده است نظير:
( انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون ) حجر /9
در آيات فراواني هم منزل عليه قرآن, پيامبر گرامي اسلام r معرفي مي شود نظير:
( وآمنو بما نزل علي محمد و هو الحق من ربهم ) محمد /2
ودر جاي ديگر مي فرمايد: ( اولم يكفهم انا انزلنا اليك الكتاب يتلي عليهم ) عنكبوت /51
در آيات شريفه 13و14و سوره عبس و 2از سوره يينه مي فرمايد: قرآن كريم در لوحه هاي ارجمند, پاك و بر تري است كه توسط فرشته وحي بر پيامبر r خود آن را مي خواند, اين آيات دلالت دارد كه وحي از سنخ ديدنيها است. از سوي ديگر آيه 19 تكوير و 18 قيامت دلالت بر اين دارد كه آنچه نزول شده از سنخ خواندنيها نيز مي باشد و سخن از اين به ميان آمده است كه, قرآن گفتار فرشته وحي است و پيامبر r موظف است پس از قرائت فرشته وحي آيات را تلاوت نمايد.
آيات ديگري از نزول قرآ ن بر قلب پيامبر گرامي اسلام r خبر مي دهد, در سوره بقره آيه 97 مي فرمايد:
(قل من كان عدوا لجبريل فانه نزله علي قلبك باذن الله )
و يا در سوره شعرا مي فرمايد: ( نزل به الروح الامين علي قليك ) آيات اخير بيا نگر اين حقيقت است كه آنچه بر پيامبر r نازل مي شود صوتي مادي يا لوحه اي قابل حس با حواس ظاهري نيست, بلكه, با چشم دل و گوش جان دريافت مي شود. زبذت, ظاهر مجموع آيات گذشته آنست كه همه از يك حقيقت سخن ميگويد و اگر صوت مادي و لوحه اي محسوس بود نزول آن بر قلب معني نداشت.
بعلاوه در جاي خود به اثبات رسيده است كه نزول قرآن نزول مادي يا اعتباري نيست بلكه نزول معنوي است, شايد بتوان آيه شريفه ( و كذلك اوحينا اليك روحا من امر ربنا ) را نيز گواه بر اين مدعا آورد, و بر همين اساس است كه هنگام نزول وحي ديگران نه صوتي مي شنيده و نه لوحه اي را مي ديده اند. 7
از آنچه گذشت كيفيت تلقي و دريافت پيامبر r نيز تا حدي روشن ميشود. آيات شريفه دلالت بر آن دارد كه وحي الهي تمام مشاعر و قواي نفساني پيامبر r را فرا مي گرفته, پيامبر r با تمام وجود وحي را دريافت مي نموده, بلكه از مراتب بالاي علم حضوري بوده است.
با توجه به آنچه گذشت بطلان اين پندار روشن ميشود كه, پيامبر r خود نيز نياز به دليلي ديگر داشته تا يقين كند آنچه نازل شده سخن خداوند است و نيز بطلان اين گفتار روشن ميشود كه, پيامبر r بدين معنا نيست كه پاره اي آيات به صورت لوحه نازل شده است و پاره ديگر به شكل قرائت بر پيامبر r و هم به نزول بر قلب و تقييد نوع خاصي از نزول به بخشي ويژه از قرآن دليل ميخواهد و صرف تفاوت تعابير و بيانات ب جود وجه جمع معقولي كه ذكر شد دليل حمل بر بعض نمي شود8
واژه نزول و مشقات آن كه مفهوم فرود آمدن را در خود نهفته دارند, در اصل مانند بسياري از واژه هاي
ديگر براي فرود آمدن شي اي مادي از مكاني به مكان ديگر وضع شده است, و در قرآن مجيد نيز در بسيار ي از آيات اين واژه به همين معني بكار رفته است9ولي همانند بسيار از واژه هاي ديگر بعداً در آن توسعه داده شده در نزول اعتباري و يا حقيقي و معنوي نيز بكار رفته است.
مقصود از نزول و اعتباري آن است كه, موجودي در عالم اعتبار, از درجه اي بالاتر به درجه اي پايين تر تنزل يابد و به عبارت ديگر از مقام و درجه اعتباري بالاتري به مقام و درجه اعتباري پايين تري تنزل نمايد, مانند آنكه هنگامي كه پادشاه سقوط ميكند و مقام ميكند و مقام اعتباري پادشاهي را از دست ميدهد و به مقامي فروتر تنزل ميكند گفته ميشود: نزل الملك عن عرشه, در قرآن مجيد ماده نزول در اين معني بكار نرفته است.
مقصود از نزول معنوي آن است كه, موجودي از جهت مرتبه وجودي تنزل يافته و در مرتبه وجودي پايين تري جلوه گر شود. در اين قسم از نزول, موجود از جهت مكان مادي و يا از جهت مقام و اعتبار تغييري نيافته است بلكه, وجود آن به مرتبه ضعيفتري تنزل يافته هر چند از مكاني به مكان پايين تر فرود نيامده و از نزول قرآن همين قسم نزول است.
در نزول قرآن تنزل مكاني معني ندارد, زيرا نازل كننده كه خداوند است, و نازل شونده كه مرحله اي از علم الهي (قرآن ) است, و واسطه نزول كه فرشته يا فرشتگان وحي هستند, و نيز منزل عليه قرآن كه قلب مقدس پيامبرr است هيچيك مادي نيستند. نزول اعتباري نيز در مورد قرآن بي معناي است زيرا خداوند در آيات نزول نمي خواهد اين نكته را بيان فرمايد كه, ما قدر و منزلت قرآن را كاهش داديم.
مقصود از نزول قرآن محيد اين است كه قرآن داراي حقيقتي بس متعالي است كه مرتبه اي از علم خداوند است و در مرتبه بالائي از وجود در لوح محفوظ است, و براي آنكه قابل فهم ما انسانها شود از آن مرتبه در مراحل متعددي تنزل يافته, تا در نهايت, در قالب الفاظ و عبارات, كه مرتبه اي بس فروتر وضعيفتر از مرتبه «عند اللهي » است تجلي كرده است. و به بياني ديگر چنانكه در روايات دانيه وجود است. 10
از سه آيه شريفه:
( شهر رمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس و بينات من الهدي و الفرقان )بقره/185
( انا انزلنا في ليله مباركه انا كنا منذرين )دخان /3
( انا انزلنا في ليله القدر )قدر /1
بدست ميآيد كه قرآن مجيد در ماه رمضان و در يك شب- شب قدر¬- نازل شده است.
از سوي ديگر علاوه بر آنكه از نظر تاريخي و روائي مسلم است كه قرآن به تدريج در طي ساليان زياد ( بيست و سه سال ) بر پيامبر r نازل شده است, برخي از آيات قرآن نيز دلالت بر تدريجي بودن نزول آن دارد نظير:
( و قالوا لولا نزل عليه القرآن جمله واحده كذلك لنثبت به فوادك ورتلناه ترتيلاً)فرقان /33
( و قرآناً فرقناه لتقراه علي الناس علي مكث و نزلناه تنزيلاً ) اسراء /106
( سوره انزلناها و فرضنا ها و انزلنا فيها آيات بينات ) نور/1
( فاذا انزلت سوره محكمه و ذكر فيها القتال رايتهم ينظرون اليك ) محمد/20
( فاذا ما انزلت سوره نظر بعضهم الي بعض ) توبه/127
( الان خفف الله عليكم و علم ان فيكم ضعفاً )انفال/66
( غلبت الروم في ادني الارض ) روم/1
( و اذ نصركم الله ببدر و انتم اذله فاتقوا الله لعلكم تشكرون ) آل عمران/123
مفسرين در باب جمع بين اين دو دسته آيات آراء متعدد و مختلفي ارائه دادهاند صاحب نظران د راقوال ياد شده از آنجا كه نزول تدريجي قرآن در نزدشان مسلم بوده- چنانكه مسلم هم هست- معمولاً در وجه جمع خويش, ظاهر آيات تدريجي را حفظ كرده درصدد توجيه آيات دال بر نزول دفعي بر آمدهاند, و تنها تعداد معدودي با الهام از روايات ظهور هر دو را حفظ كردهاند.
1- محمد بن اسحق شعبي: آيات قرآن تدريجاً نازل شده است, ولي از آنجا كه ابتدا نزول آيات در ماه رمضان و در شب قدر بوده گفته شده است, قرآن در شب قدر و ماه رمضان نازل شده است. 11
اين وجه جمع صحيح به نظر نمي رسد زيرا:
اولاً- ظاهر آياتي كه دال بر نزول دفعي است, نزول كل قرآن است و قرينه دال بر اراده خلاف ظاهر نيز در دست نيست.
ثانياً- نزول اولين آيات قرآن ( سوره علق ) همزمان با بعثت رسول گرامي اسلامr است, بعثت طبق نظر شيعه در 27 رجب, و طبق نظر جمعي از اهل تسنن 12 ربيع الاول است, و قول به بعثت در ماه رمضان ضعيف است12
2- سفيان بن عينيه و حسين بن فضل: قرآن تدريجاً نازل شده است و مقصود از آيات نزول دفعي آن است كه, قرآن درباره فضيلت ماه رمضان و شب قدر نازل شده است. 13
اين قول نيز صحيح نيست زيرا:
اولاً- بر فرض پذيرش اين تفسير, براي آيات دفعي, دليلي بر ترجيح آن بر اقوالي كه ظاهر هر دو آيه را با قائل شدن به نزول قرآن در دو مرحله حفظ ميكنند وجود ندارد, بلكه آن اقوال بر اين قول ترجيح دارند. به عبارت ديگر علت حمل اين آيات بر چنين معناي, نيافتن وجه جمع معقول ديگر ي كه متضمن حفظ ظاهر دو دسته آيات ( آيات نزول دفعي و آيات نزول تدريجي ) است بوده ولي چنين وجه جمعي وجود دارد و بعداً ذكر خواهد شد.
ثانياً- اين وجه جمع با جمله ( هدي للناس و بينات من الهدي و الفرقان ) چندان تناسبي ندارد و لذا اين جهت مرجوح بلكه مردود است 14
3- ابن انباري: قرآن تدريجاً نازل شده است و مقصود از آيه سوره بقره آن است كه قرآن در مورد لزوم صوم رمضان نازل شده 15
اين قول علاوه بر آنكه هيچ رجحاني بر اقوال ديگر ندارد بلكه مرجوح است, با ذيل آيه 185 بقره نيز سازگار نيست بعلاوه اين توجيه در مورد دو آيه ديگر ( آيه سوره دخان و سوره قدر ) صدق نمي كند مگر به قول پيشين باز گردد.
4- قرآن تدريجاً نازل شده است, ولي از آنجا كه سوره حمد در آغاز بعثت نازل شده و اين سوره مشتمل بر كل محتواي قرآن است, گفته شده در شب قدر و ماه رمضان نازل شده است, پس مقصود از قرآن سوره حمد است و نزول آن در آغاز بعثت و در شب قدر. 16
اين قول نيز مردود است زيرا:
اولاً- دليلي بر آنكه سوره حمد به اين صورت نازل شده باشد در دست نيست.
ثانياً- ظاهر آيات مذكور اين است كه قرآن كل اش در شب قدر و در ماه رمضان نازل شده است.
5-سيد قطب و رشيد رضا: مقصود از آنكه قرآن در ماه رمضان نازل شده است كه بيشتر آيات قرآن در ماههاي نازل شده است. 17
اين قول نيز علاوه بر آنكه دليلي بر آن نيست خلاف ظاهر آيه شريفه است, و با ذيل آيه شريفه 185/ بقره سازگار نيست زيرا, هدايت و برهان و فرقان بودن آيات اختصاص به بيشتر آيات ندارد بلكه همه آيات قرآن از اين ويژگي برخوردارند 18
بعلاوه ظاهر آيه شريفه در يك ماه رمضان و در يك شب آن است. در صورتي كه طبق اين قول در 23 شب قدر و در 23 ماه رمضان نازل شده, و بر اين اساس مناسب بود به جاي ( في ليله مباركه ) « في ليال مباركه » گفته مي شد.
6- قول ديگري كه با الهام از رويات مطرح و به جمعي از جمله ابن عباس, سعيد بن جبير, حسن و قتاده نسبت داده شده اين است كه, قرآن مجيد دو نزول داشته است, سك نزول از ذات مقدس الهي يا لوح محفوظ بوسيله جبرئيل به ( سفره كرام برره ), در بيت المعمور كه در آسمان دنياست در شب قدر و بصورت دفعي و جمله واحدي, و يك نزول از بيت المعمور بر پيابر گرامي اسلام r در طول اسلام در طزول بيست و سه سال بصورت تدريجي 19 سه آيه نخست ناظر به نزول اول است و آيات ديگر با نزول دوم تناسب دارد.
7- علامه طباطبائي (ره): قرآن داراي يك وجود بسيط است كه يكبار همين وجود بسيط, قبل از مرحله تفصيل و داراي اجزاء شدن, از لوح محفوظ كه مرتبه اي از علم الهي است بصورت دفعي و جمله واحده بر قلب پيامبر r نازل شده است, و بار ديگر پس از تفصيل و به صورت تدريجي در ظرف بيست و سه سال, بر قلب پيامبرr نازل گرديده است. آيات دسته اول ناظر به نزول دفعي وجود بسيط قرآن, و آيات دسته دوم ناظر به نزول تدريجي و وجود مفصل آن است. ايشان مطلب فوق را با استناد به آيات فراواني كه درباره نزول قرآن ويژگيهاي آن و تاويل قرآن سخن مي گويد بيان داشته اند و آياتي كه پيامبر r را از شتاب در قرائت و تلاوت قرآن قبل از انقضاء وحي نهي كرده است, مويد علم قبلي آن حضرت به حقايق قرآن و نزول دفعي كل آن بر پيامبر r ميدانند. 20
دو قول اخير كه با ظاهر دو دسته آيات سازگار است و ظاهر هيچيك از دو دسته را كنار نمي نهد, تا حد بسياري قابل انطباق بر يكديگرند. به اين صورت كه بگوييم مقصود از بيت المعمور قلب مقدس رسول گرامي است و يا مرحله اي از وجود است كه رسول خدا r مي توانسته بر آن اطلاع يابد و حقايق آن را دريابد. 21
ممكن است بنظر رسد كه ذيل آيه شريفه 185 سوره بقره, كه هدف از نزول دفعي قرآن را هدايت ناس ( توده مردم معمولي ) ميداند, با اين دو وجه سازگار نيست, زيرا معني ندارد كه بگوييم قرآن در بيت المعمور هدايت كننده مردم است, چه آنكه در هر دو صورت توده مردم به آن دست نيافته اند تا هدايت كننده ايشان باشد. 22
از اين اشكال برخي از اعاظم مفسرين بدين شكل پاسخ دادهاند كه چون قرآن در مرحله نزول دفعي شانيت هدايت وفارق حق و باطل بودن را داراست, اين عنوان بر آن اطلاق شده است و اين امر منافات ندارد با اين كه مدتي در حالت شانيت باشد تا زمان فعليت برسد, نظير قوانيني كه بين تاريخ تصويب و مرحله اجراء آنها, فاصله قابل توجهي وجود دارد. 23
همچنين ممكن است گفته شود, بقرينه اول و مشارفت مجازاً اين اوصاف براي قرآن منزل به نزول دفعي, اطلاق شده است و يا آنكه مقصود از اين جمله اين است كه اين قرآن منزل به نزول تدريجي كه هدايت كننده و فارق حق و باطل است, حقيقتش بصورت بسيط دفعه نازل شده است.
ولي اين سه جواب اندكي قابل مناقشه هستند زيرا, ظاهر آيه شريفه آن است كه, هدف از اين نزول دفعي, هدايت و فرقان بودن قرآن است و اين هدف, با تحقق نزول دفعي همراه است, بعلاوه آنكه, معناي مجازي جز در مواردي كه معناي حقيقي صحيح نباشد و يا در كلام يا مقام قرنيه صارفهاي كه تا اين حد مجاز قائل شويم وجود ندارد. وجه سوم نيز نياز به تقدير و يا اراده مجازي دارد كه دليلي برآن نيست. مي توان در مقام پاسخ چنين گفت كه نزول دفعي قرآن مجيد در طول نزول تدريجي, وفوق آن است, و براي آنكه نزول تدريجي محقق شود, ابتدا بايد نزول دفعي صورت پذيرد. با توجه به اين نكته همان طور كه در ساير مواردي كه اموري در طول يكديگر قرار دارند مي توان اثر يا هدفي را كه بر مراحل بعد مترتب ميشود به مراحل قبل نسبت داد نظير نسبت دادن آثار فواعل زيرين به فاعلهاي مافوق 24 و نسبت دادن هدف نهائي به تمام افعالي كه مقدمه وصول به آن هدف اند اعم از بلاواسطه و با واسطه 25 درد اينجا نيز هدايتگري وفارق حق و باطل بودن كه براي مرحله دوم ( نزول تدريجي ) است, به نزول دفعي كه در طول وفوق نزول تدريجي است نسبت داده ميشود بدون آنكه ضرورت به تقدير چيزي و يا ارتكاب مجازي باشد.
اشكال ديگري كه مطرح ميشود آن است كه, چگونه ممكن است بيانات قرآني ناظر به قضاياي شخصيه و اوضاع و احوال خاص و نيز خطابها ي شخصي و گروهي ناظر به افراد و گروههاي معين, بويژه منسوخ و ناسخ كه با ترتيب زماني و فاصله زماني معني و مفهوم مي يابند قبل از تحقق آن شرائط و وجود آن مخاطبين و فرارسيدن زمان آن بيانات, آنهم يكجا و با هم جمع شده و دفعه نازل شوند بررسي اين مسئله را در شماره آينده پي خواهيم گرفت.
ادامه دارد.
1- اين آيه در صورتي در اين دسته قرار مي گيرد كه « من » در جمله ( ما نزل من الحق )تبعيضيه باشد ولي در صورتي كه نشويه باشد در دسته دوم قرار مي گيرد.
2- مقصود از كلمه رسول در اين آيه يا حضرت جبرئيل عليه السلام و يا رسول گرامي اسلام r است و در هر دو صورت دلالت بر وساطت و نگهباني جمعي فرشتگان از وحي در هنگام نزول دارد هر چند در صورت اول مناسبت بيشتري با بحث دارد.
3- چنانچه در آيه 87 و 253 بقره و 110 مائده به عنوان فرشته مويد حضرت عيسي ( عليه السلام ) معرفي شده است.
4- و نيز احتمال دارد كه جبرئيل علاوه بر آنكه در نزول وحي نقش دارد, در امور ديگري از قبيل تاثيد انبياء هم نقش داشته باشد, و چه بسا برخي از اين نوع كارها كه به روح القدس نسبت داده شده است مقصود آن حضرت باشد.
5- علاوه بر آنكه قاعده مسلم فلسفي « امتناع توارد دو علت حقيقي بر معلول واحد حقيقي » نيز مي تواند شامل اين مورد شود.
6- اين وجه جمع كه, نازل كننده برخي آيات خداوند است و نازل كننده برخي ديگر فرشتگان
( هر چند به اذن خدا ) نيز خلاف ظاهر آيات بوده و نادرست است.
7- آنچه در برخي از روايات آمده است مبني بر اين كه آنچه را كه پيامبر r مي ديده و مي شنيده امير المومنين ( عليه السلام ) نيز مي ديده و مي شنيده است با اين مطلب منافات ندارد زيرا, علي (عليه السلام)نفس پيامبر است و در مرتبه اي از كمال قرار دارد كه مي تواند فرشته وحي را ببيند و سخن اش را بشنود.
7- آنچه در برخي از روايات آمده است مبني بر آنچه را كه پيامبر r مي ديده و مي شنيده امير المومنين ( عليه السلام ) نيز مي ديده و ميشنيده است با مطلب منافات ندارد زيرا, علي ( عليه السلام ) نفس پيامبر و در مرتبه اي از كمال قرار دارد كه مي تواند فرشته وحي را ببيند و سخن اش را بشنود.
8-آنچه در روايات آمده است مبني بر اين كه حالت مدهوشي پيامبر r در هنگام وحي, ويژه آن دسته از وحي هائي است كه بين آن حضرت و خداوند حجابي وجود نداشته و مستقيما وحي را دريافت مي فرموده, با آنچه در متن آمده است تعارض ندارد و هر قابل جمع در برخي از موارد نزول وحي ميباشد.
9-نظير آيه شريفه: ( وينزل من السماء من جبال فيها من برد ) 43/ نور
10- « فتجلي سبحانه لهم في كتابه من غير ان يكونوا راوه 000» نهج البلاغه خطبه145
11- فخر رازي, تفسير الكبير ,ج 5, ص 85, و نيز ج 32 صفحه 28 طبرسي, مجمع البيان, ج 2, ونيز ج 10, ص 518.
12- برخي از اين اشكال چنين پاسخ داده اند كه, مقصود آغاز نزول قرآن بعد از دوران سه ساله فترت در وحي است, رجوع شود به التمهيد في علوم القرآن جلد دوم صفحه 81 نوشته دانشمند محترم آقاي محمد هادي معرفت. مرحوم آيه الله شعراني نيز چنين پاسخ داده است كه: اولا ممكن است راوي مبعث را با معراج اشتباه كرده باشد و معراج در27 رجب واقع شده باشد, و ثانيا ممكن است قرآن در ماه رمضان بر پيامبر نازل شده باشد ولي در 27 رجب مبعث به رسالت گرديده باشد, و قبل از بعثت فرشته وحي را مشاهده نمي كردهاند و تنها در خواب مي ديده اند. اين دو توجيه نيز صرفا دو احتمال است و دليلي بر آن نيست. مجمع البيان ج 10 ص 518.
13- فخر رازي, التفسير الكبير, ج 5 ص 276.
14- زيرا معني ندارد گفته شود قرآن در فضيلت ماه رمضان آمده تا مردم هدايت شوند و دلائل روشني از هدايت و مايه تميز حق از باطل شود.
15- طبرسي مجمع البيان ج 10 ص 276.
16- به نقل از الميزان ج 2ص 19.
17- سيد قطب: في ظلال القرآن ج 2 ص79 دار الشرق چاپ پانزدهم 1408 ه. ق رشيد رضا: تفسير المنارج 2ص 161.
18- برخي نيز گفته اند مقصود از آيه سوره قدر و سوره دخان آنست كه آن دو سوره در شب قدر نازل شده است كه اين وجه نيز نه دليلي بر آن وجود دارد نه با ظاهر آيه سازگار است و نه قابل اجرا در آيه 185 بقره است.
19- آنچه ذكر شد مفاد جموع اقوال و روايات وارده است كه از طريق شيعه و اهل شيعه و اهل سنت هر دو روايت شده است ر. ك. به نور الثقلين ج 5 ص624. مجمع البيان ج 10 ص518 تفسير الكبير ج 28 ص239.
20- ر. ك. علامه طباطبايي الميزان ج 2 ص18-16.
21- لازمه چنين تبييني آنست كه پيامبر گرامي اسلامr قبل از نزول تدريجي قرآن علم به كل قرآن بالا جمال عين التفصيل داشته است و اين امري است كه آيات شريفه (و لا تعجل بالقرآن من قبل ان يقضي اليك وحيه... )114/ طه ( و لا تحرك به لسانك لتجل به ) 16/ قيامت اشاره به آن دارد.
22- ر. ك. به: رشيد رضا تفسير المنار ج 2 ص 161.
23- ر. ك. به: علامه طباطبايي (ره) الميزان ج 2 ص15.
24- نظير آنكه نوشتن يك خط زيبا يا زشت را به قلم, دست, حركت عضلات, سلسله اعصاب و... بدون ارتكاب مجاز و يا تقدير كلمه يا كلامي نسبت مي دهند.
25- مانند آنكه كسي كه به قصد زيارت مرقد حضرت رضا u از منزل جهت خريد بليط خارج ميشود چنانچه از او سوال شود بليط براي چه تهيه مي كني پاسخ ميدهد براي زيارت آن حضرت با آنكه بليط گرفتن براي سوار شدن به ماشين يا قطار است و حركت قطار براي رسيدن به شهر مشهد است و ورود به شهر مشهد براي زيارت آن حضرت است